دوست خوبم حامد مهربون
بالاخره محمدهانی بعد از خیلی وقت موفق شد حامد گل رو ببینه.تو اولین برخوردبعد از چندوقت محمدهانی حامد جونو خیلی دوست داشت و وقتی من بغلش کردم عکس العمل بدی نشون نداد و تازه ذوق کاراش رو هم می کرد.حامدجونم با اینکه خوابش میومد نخوابید تا دوستشو ببینه .خلاصه باهم تاب تاب عباسی و الاکلنگ کردند. اینم عکس پدرا و پسرا یه روز صبح رفتیم بیرون یهو بابایی بردمون پارک و محمدهانی سرسره رو برعکس بالا میرفت تا به باباش برسه و باز سر بخوره.منم مانعش نشدم تا خلاق باشه و محدودش نکنم تازه عکسم گرفتم.⬇ به جوراب میگی دمپایی و وقتی میگیم این جورابه نشونش میدی و میگی دمپایی تازگیا خودت رو صندلی میشینی و میگی دندلی یا رو کامیونت و میگی قان...